مطالب توسط

بسیجی نمونه

به روایت: محسن امامی قبل از عملیات کربلای هشت تو اردوگاه کرخه بسیجیهای نمونه رو انتخاب کردند وشهید احمدی زاده بعنوان یکی از این بچه ها لوح تقدیر گرفت. شب توی چادر نشسته بودم دیدم فخرالدین اومد توی چادر و یک بسته به من داد کادو پیچ شده و تمیز گفت: اینو یکنفر داده بدم […]

رؤیای صادقه

به روایت: محسن امامی تابستان ۶۶ وقتی نیروهای گردان حمزه به مرخصی رفته بودند، فخرالدین برای مدت کوتاهی به گردان عمار رفت. مسئول دسته اونها برادر کردآبادی بود .فخرالدین ازبس دوست داشتنی بود موقع خداحافظی از اون گردان اکثر دوستهاش ناراحت بودند مخصوصا برادر کردآبادی. این گذشت تا عملیات بیتالمقدس ۲ شب قبل ازعملیات با […]

ساعاتی قبل از شهادت

به روایت: مهدی صاحبقرانی از راست به چپ: حسین گلستانی، مهدی صاحبقرانی، شهید مهدی تاجیک، شهید فخرالدین توی دوستان جبهه ای و غیرجبهه ای کمتر کسی مثل فخرالدینو داشتم. خوش بحالش که رفت، یادم میاد ساعات و دقیقه های قبل شهادتشو، رفتیم کنار چشمه ای که نزدیک چادرمون واقع شده بود ،آستینامو بالا زدم و […]

مصاحبه با فخرالدین

مصاحبه کننده: آقای ناصر رخ (مدیر محترم دبیرستان ابوذر غفاری در زمان تحصیل داداش فخرالدین در دبیرستان مذکور) لطفاْ جهت دریافت فایل صوتی مصاحبه به لینک زیر مراجعه فرمایید: مصاحبه با شهید فخرالدین مهدی برزی

شهید قلب تاریخ است

بسمه تعالی ای خدا باز هم زنده به طرف تهران می‌رویم! ای خدا! آیا این آخرین بار نیست؟ انشاءلله که چنین باشد. الان در یکی از قهوه‌خانه‌ها سر راه نشسته‌ایم و ساعت ۱/۵ شب است، در ماشین روی پای مهدی عزیزم خوابیده بودم و او هم به طور معذبی خوابیده بود و نگذاشته بود که […]

خدایا! قربانت

بسم الله الرحمن الرحیم «برادرها مسئله‌ای که باید به آن توجه کنند این است که عملیات خیلی نزدیک است و باید خودتان را آماده برای آن کنید … » با گفتن حرفهای دیشب برادر گلستانی در مورد عملیات از همان لحظه گفتن حرف نزدیک بودن عملیات دلم رفت و دلهره عجیبی پیدا کرده بودم تا […]

خدایا! در راه نزدیکی به خود ما را منصور بگردان

بسم الله الان ساعت ۱۱/۵ شب ۶۶/۸/۱۶ به ساختمانهایمان در شهرک باهنر رسیدیم. الحمدلله و صد الحمدلله که سالم از تهران آمدیم و البته اخلاقیات بد تهران که باید دوباره تمامی آنها را در همین مکان دور بریزیم و دوباره و البته هزار بار از خدا تقاضای بخشش از نزدیکی به گناهان کنیم. خدایا تو […]

ترک اردوگاه کوزران

بسمه تعالی با شما هستم ای کوهها و تپه های کوزران! ای مکان پرخاطره از شهیدان! ای اردوگاه شاهد! ای لحظه عشق و امید! با تو هستم! آیا الان که دارم از تو جدا می شوم و تمامی چادرها و وسایل اردوگاه را جمع کرده و در حال رفتن هستم، بار دیگر، سال بعد تو […]

الهی! فقط و فقط تو را می خواهم

الهی! معبودا! محتاجم، فقیرم، بیچاره‌ام‌. کوله بار گناه کمرم را خم کرده است. نظر تو را می‌خواهم، محبت تو را می‌خواهم، رحم تو را می‌خواهم و فقط و فقط تو را و تو را و تو را می‌خواهم. انشاءالله همه به فکر مرگ باشید و به یاد داشته باشید چیزهایی را که حال دارید ممکن […]

خدایا!

بسمه تعالی خدایا! چه این دنیا بر من تنگ است. به هر جای آن فکر میکنم، احساس دلتنگی در من بیشتر میشود. انگار قفسی شده که من در آن فشرده میشوم و در آن زیادی هستم. خدایا مثل آنکه من سرنوشت برادرم را دارم طی میکنم فقط با این تفاوت که او در راه تو […]

در منطقه کوزران

۱۳۶۶/۳/۶ ساعت ۶ بعدازظهر است. بعد از خواندن چند سوره از قرآن در یک قسمت جدا و دور از چادرها در زیر درختان در منطقه سرسبز کوزران نشسته‌ام. گردان شهادت، سخنرانی انصاریان را گذاشته و گردان کمیل هم مصیبت امام حسین و زینب را گذاشته. بادی در این منطقه می‌وزد بین نسیم و باد تند […]

وصیت نامه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم آخرین وصیت نامه شهید فَمَن کَانَ یَرجُوا لِقاءَ رَبَّه فَلیَعمَل عَمَل صالِحاً وَ لا یُشرِک بِعِبادَه رَبِّه اَحَداَ                      «قرآن کریم» پس کسی که امید لقاء پروردگارش را دارد، پس عمل شایسته انجام دهد و در عبادت پروردگارش هیچکس را شریک قرار ندهد. شهادت فخر ما و […]

و اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله و انا الیه راجعون

بسم الله الرحمن الرحیم واذا اصابتهم مصیبه قالوا انا الله و انا الیه راجعون پدر، مادر، برادران و خواهر عزیزم! شما باید بدانید که مرگ حق است و همه باید روزی دنیای فانی را ترک کنند. پس شما هم برای مرگ من ناراحت نباشید و به خواست خدا تسلیم شوید. چون من خیلی گناهکارم و […]