به یاد عملیات بیت المقدس ۲

خاطره ای از عملیات بیت المقدس ۲

به روایت: مهدی صاحبقرانی (برداشت از خاطرات سال ۱۳۶۷)

View album

می‌خواهم از عملیات بیت المقدس ۲ بگویم و از جایی‌که بهترین دوستان و یاران و عزیزترین برادرم در آنجا به شهادت رسیدند و خون پاکشان در کوهها و ارتفاعات منطقه کوهستانی غرب و شمال عراق به زمین سرد ریخت و باعث عقب نشینی دشمن شد. می‌خواهم از حرف دل آن بچه بسیجی‌ها بگویم که در آن سرمای شدید با توکل به خدا جنگیدند و حماسه آفریدند.

بله ساعت حدود ۴ یا ۶ عصر شش روز قبل از عملیات بود… هوا آنقدر سرد بود و مه‌آلود که نمیتوانستم بخوبی تشخیص دهم. سوار کامیون‌ها شدیم. مقصد مشخص نبود، حوالی ماووت؟ نمیدانم کجا؟

سوار بر کامیون‌های سرد شدیم. بچه‌ها همه برای هم جا باز می‌کردند تا بالاخره حدود ۳۰ تا ۳۵ نفر سوار کامیون شدیم و نشستیم. بعد از ۷ ساعت راه بسیار سخت و پرپیچ و خم، ساعت ۱۲ نیمه شب به مکان از پیش تعیین‌شده رسیدیم. ادامه مطلب