به یاد عملیات بیت المقدس ۲

خاطره ای از عملیات بیت المقدس ۲

به روایت: مهدی صاحبقرانی (برداشت از خاطرات سال ۱۳۶۷)

View album

می‌خواهم از عملیات بیت المقدس ۲ بگویم و از جایی‌که بهترین دوستان و یاران و عزیزترین برادرم در آنجا به شهادت رسیدند و خون پاکشان در کوهها و ارتفاعات منطقه کوهستانی غرب و شمال عراق به زمین سرد ریخت و باعث عقب نشینی دشمن شد. می‌خواهم از حرف دل آن بچه بسیجی‌ها بگویم که در آن سرمای شدید با توکل به خدا جنگیدند و حماسه آفریدند.

بله ساعت حدود ۴ یا ۶ عصر شش روز قبل از عملیات بود… هوا آنقدر سرد بود و مه‌آلود که نمیتوانستم بخوبی تشخیص دهم. سوار کامیون‌ها شدیم. مقصد مشخص نبود، حوالی ماووت؟ نمیدانم کجا؟

سوار بر کامیون‌های سرد شدیم. بچه‌ها همه برای هم جا باز می‌کردند تا بالاخره حدود ۳۰ تا ۳۵ نفر سوار کامیون شدیم و نشستیم. بعد از ۷ ساعت راه بسیار سخت و پرپیچ و خم، ساعت ۱۲ نیمه شب به مکان از پیش تعیین‌شده رسیدیم. ادامه مطلب

از راست به چپ:

ردیف اول (نشسته): ؟، ؟، ؟، حسین گلستانی، ؟، ؟

ردیف دوم: مجتبی صبوری، ؟، ؟، ؟، ؟، ؟، شهید فخرالدین مهدی برزی

ردیف سوم: قابل اعلا، ؟، مهدی صاحبقرانی، ؟، ؟، ؟

از راست به چپ:

علی حسنی، مرتضی میرآخوری، داداش فخرالدین، ؟، ؟، ناصر رخ، ؟، ؟

مدیر مدرسه

شهید فخرالدین، ناصر رخ (مدیر محترم دبیرستان ابوذر غفاری در زمان تحصیل داداشی در دبیرستان مذکور)

شهید فخرالدین، ناصر رخ، مهدی خراسانی، مجید بیات

همسنگر

از راست به چپ:

شهید فخرالدین – شهید رمضان صاحبقرانی –  عباس وطنخواه – ؟

اولین بازدید از جبهه

داداشی خوبم نفر چهارم از سمت راست (ردیف ایستاده)
مکان: سفینه النجاه – سد دز
زمان: آبان ۱۳۶۴، قبل از عملیات والفجر ۸

 

سرزمین عطرها و نورها

از راست به چپ:

ردیف بالا: مهدی صاحبقرانی – شهید فخرالدین

ردیف پایین: محمود رضا امیربیک – شهید حسین چراغعلی – حسین گلستانی