این بار قلب مرا فقط و فقط از خودت پر کن …

بسمه تعالی

شنیده بودم که مادر ادیسون به پسرش نصیحت کرده بود که هر وقت غمی دلت را گرفت، هر چه میدانی بر روی کاغذ بنویس و آنرا بلند بخوان و سپس کاغذ را پاره کن و به دور افکن ولی من چه که کنم که نمیدانم چه بر روی کاغذ بنویسم. آنگاه که چمران و بهشتی و رجایی وباهنر هر یک بر پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند به نظر من دنیا برایشان بهشت شد و از آن همه غم فارغ شدند.

می خواستم مانند چمران بگویم که همدرد علی هستم و همچون علی که شبهای زیادی را در نخلستانها سر در چاه میکرد و فریاد میکشید بگویم که غمی مانند او دارم، اما می بینم که علی کجا و من کجا؟ میخوام بگویم مانند چمران دلم ازدرد پر است ولی چیزی برای گفتن ندارم، من شاید بتوانم شبیه او مثال بزنم اما برای منی که حتی یک بار هم در میدان جنگ نرفتهام و جانم را برای خدا برکف دست نگرفتهام، یک درد عظیم حکمفرماست و آن این که من بخواهم به راهی بروم ولی موانع مادی همه و همه مانع این حرکت من باشند.  چمران! اگر بگویم غم من هم کم نیست، زیرا تو راهت را رفته و غمگین بودی که چه کم در این راه گام برداشتهای ولی …من که میخوام حتی به این راه وارد شوم، ولی موانع نمیگذارند. چه کنم؟ خدایا! این جرأت را به من بده که بتوانم بگویم که میخواهم در راهت گام بردارم. اگر همه با نوشتن گفتارها و غمهای دلشان، تسکین مییابند، باید بگویم که دلم از این گفتارها سنگینتر میشود. گاهی به فکر خطبه علی (ع) میافتم که میگفت: «متقین کسانی هستند که اگر میتوانستند، لحظهای جان در تنشان قرار نمیگرفت». وقتی بعضی مواقع حس میکنم که آنچه دارم، دوست دارم در راه حق فدا کنم از این که این جان را به من داده شاد میشوم. ولی افسردهام، دل شکستهام، غمناکم که چرا من باید در این محیط مادی یکسره غوطهور باشم و نتوانم حتی لحظهای دستم را به ساحل نجات برسانم. اگرچه چمران دلش را با یاد خدا پر کرده بود و دلش را از هر چه غیرخداست خالی، غم من از این است که چرا من ناتوانم و نمیتوانم از این همه مادیات بگسلم و به او بپیوندم. خدایا! اگر چه من ناتوانم و نمیتوانم احساسات خود را بر روی کاغذ بیاورم ولی تو خود از درون من آگاهی، ای خدایی که قلب به من دادی، چشم به من دادی، گوش به من دادی و آگاهی به من دادی، تو خود از همه اعضای من آگاهی. اگر چه من بسیار گنهکارم ولی امید به رحمت تو دارم و در عین حالی که از آتش دوزخ و عذابت بسیار بیمناکم ولی به رحمتت و لطفت دل بستهام و  امید به رحمتت دارم.  خدایا! اگر چه قلب من از درک حقایق قاصر است ولی از تو عذر میخواهم که با این قلب، چشم، گوش، و بدن نحیفم پیش تو آمدهام و من نیازمند به درگاه تو بینیاز روی آوردهام ولی چه کنم که جز تو پناهی نیست و جز تو یاری.  جز تو به که پناه برم و جز تو از چه یاری بخواهم، ولی تو که خود از لطفت هیچگاه مرا بیبهره نگذاشتهای، این بار قلب مرا فقط و فقط از خودت پر کن و از آنچه  غیر توست پاک ساز. خدایا! ما در تنگنا و در پرتگاهیم. خدایا! مرا از آنچه که شیطان برای جلوگیری از رسیدن به تو فراهم میکند بازدار. خدایا! وجود مرا از خودت و عشق به خودت سوزان کن. خدایا! زبان من از نیایش و سپاس تو قاصر است. خدایا! گویی دهان من را قفل و دستم را زنجیر و قلمم را شکستهاند و گویی دیگر حس ندارم که چیزی را بگویم. تو خود احساسات مرا درک میکنی، تو خود نگفته و فکر نکرده میدانی. خدایا! اگر در من نفاقی هست، تو خود اصلاح کن و اگر در من شرکی هست، تو خود پاک کن که من قدرت تحمل آتش عذاب تو را ندارم و من از این که تو به من غضب کنی تحمل ندارم.

خدایا مرا در جوار قرب خودت قرار ده که لحظه ای قادر به تحمل دوری تو نیستم و جز تو یاوری ندارم. خدایا از اینکه به خودم جرات دادم که با این بدن سراسر گناه با تو سخن بگویم عذر میخواهم و واقعا شرمگینم اما چه کنم؟

 

خدایا می خواهم در راهت گام بردارم و هدایت شوم ولی چه کنم که نمی توانم در راهت آنگونه که شایسته است حرکت کنم. خدایا موانع و عوامل مادی مانع این شده ند که بتوانم در راهت بجنگم زیرا تو خود فرموده ای:

والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

و کسانی که در راه ما جهاد می کنند ما آنها را به راه ودمان هدایت می کنیم

 

و چمران چنین کرد و به راهت هدایتش کردی. خدایا من به دنبال توام پس مرا دریات و مرا در جوار قرب و رحمتت قرارم ده! خدایا تو خود گفته ای که کسی که مرا طلب کند می یابد، می شناسد و به من عشق می ورزد و من نیز به او عشق می ورزم پس او را می کشم. خدایا من در طلب توام. پس تو مرا دریاب و به من اراده بده که تو را بشناسم و به تو عشق ورزم پس خدایا مرا بکش و آنچنانکه باید، باید.

 

حجاب چهره جان می شود غبار تنم                           خوش آن دمی که از این چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست                 روم به روضه رضوان که مرغ آن چمنم

 

والسلام علی من اتبع الهدی

۱/۴/۶۱

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *