خدایا به من اخلاص بده!

بسمه تعالی

اکنون که دو ماه و ۷ روز از آمدن من از خانه به قصد جبهه می‌گذرد می‌خواهم کمی در مورد این مراحل حرف بزنم:

در پادگان امام حسین (ع) یا پادگان شهدای مخلص باید بگویم که اثرش بر من مانند از بین بردن پوسته تخم مرغ بود و من پس از ورود به پادگان ولیعصر «عج» حس کردم که به یک دنیای جدید پا گذاردم ولی خوب اگر مستقیما به جبهه اعزام می‌شدم، آن آمادگی لازم را برای این عمل نداشتم. پیامبر اسلام هم خدا به او دستور می‌دهد چون ما وحی عظیم و بار سنگینی را به تو نازل کردیم باید نماز شب را حتماً به جا آوری (مضمون) و بر وی این عبادت عظیم (ازنظر روحی و معنوی) را واجب می‌گرداند و من نیز پس از خروج از پادگان امام حسین (ع) به هوش آمدم اما اینکه پس از آن وظیفه من بود که این فرصت الهی را در پادگان ولی عصر «عج» خدای تبارک و تعالی به من داده بود، بهره کافی را ببرم ولی من مانند همیشه که هیچگاه شکرگزار نبوده‌ام این بار نیز با تلف کردن وقت و نیز به جای پیشرفت، عقب‌روی را آغاز کردم و اکنون من بدبخت و بنده حقیر نزد خدا آنقدر شرمنده‌ام که نمی‌دانم که چگونه به درگاه خدا روی بیاورم. ولی نه! رحمت خدا بی منتهاست و من هم به آن چشم دوخته‌ام اما می‌ترسم که به این رحمت الهی مغرور شده و روزی ببینم که دیگر کاری نمی‌توانم بکنم، روزی که دیگر خدا ممکن است به من هم بگوید دیگر صحبت نکن.

الهی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراغک

خدایا گیرم که بر عذاب و غضب تو صبر کرده‌ام (که نمی‌توانم) پس چگونه دوری تو را تحمل کنم البته خدایا از این می‌ترسم که این حرفم هم دروغ باشد، یا الله خدایا من آن بنده‌ای هستم که اگر دستم را نگیری در پرتگاه افتاده‌ام. اگر دستم را نگیری در دریای گناه غرق شده‌ام. خدایا امیدم به توست الان ۳۹ روز است که من در این پادگان آمده‌ام که هر روز آن را و حتی ساعتی و دقیقه‌ای را نمی‌توانم برگردانم.

خدایا من فهمیده‌ام که حتی ذره‌ای نفهمیده‌ام، خدایا من فهمیده‌ام که در حال غرق شدنم. خدایا از اینکه این نعمت را به من عطا کردی تو را شکر می‌کنم. خدایا می‌دانم که این بدبختیها همه از دست خودم است و خودت گفتی: ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم (شوری ۳۰) که مصیبتی و رنجی به شما نمی‌رسد مگر بر اثر این که بدست خود و گناهان خودتان بوده است ولی خودت هم بعد از آن گفتی “و یعفوا عن کثیر” یعنی خدا بسیاری از گناهان را می‌بخشد.

خدایا من در این مدت جز ظلم به نفسم کار دیگری نکرده‌ام. تو خودت به من فرصت دادی که خودم را بسازم، تو خودت در قران پیوسته تذکر دادی و پیوسته گفتی که جهاد، جهاد، جهاد. اما من فقط از این جهاد شنیدنها به جهاد اصغر شتافتم در حالی که به جهاد اکبر بیشتر و بیشتر نیازمند بودم. ولی من به این خاطر هم به جهاد اصغر آمده‌ام که بتوانم بهتر به جهاد اکبر بپردازم. خدایا ولی من در عوض به خودم ظلم کردم، من نه تنها به جهاد اصغر هنوز نرفته‌ام بلکه از این فرصتها که تو خود در اختیار نهادی که خودم را بسازم استفاده نکردم و از امتحان تو مردود بیرون آمدم ولی تو باز رحمتت را از من قطع نکن، من باز میخواهم امتحان بدهم [یکی از برادران اصول عقاید در پادگان امام حسین (ع) روزی وصیت نامه شهید عزیزی را خواند. در وصیت نامه نوشته بود:

خدایا بارها کوشیدم تا خالص شوم ولی این بار خالصانه به درگاهت آمده‌ام تا من را بپذیری (و خدا او را پذیرفت) خدایا آنقدر زحمت و رنج کشیدم که مخلص شوم، خدایا، خدایا، …]

ولی خدایا من می‌دانم که خالص نشده‌ام ولی آمده‌ام به درگاهت، خدایا من با این دل شوریده و این قلب محجوب و این نفس غالب و عقل مغلوب باز روی به درگاهت آورده‌ام.

خدایا! من با این روی سیاه و قلب تاریک و این نفس سرکش آمده‌ام تا از تو بخواهم. خدایا! من با این همه شرک و ریا و نفاق باز آمده‌ام تا از تو بخواهم. خدایا! به من اخلاص بده. خدایا! شیطانها بر مخلصین نازل نمی‌شوند. خدایا! شیاطین را، وساوسشان را بر مخلصین اثری نیست (زیرا شیطان گفت که او را بر مخلصین تسلطی نیست) و نیز “ما شیطان را اولیاء کسانی که ایمان نمی‌آورند قراردادیم. اعراف/ ۲۷”

ولی خدایا من از تو میخواهم شرک و ریا را از وجودم پاک کنی و بذر یقین و اخلاص و تقوی را در وجودم بکاری که تو فقط مخلصین را در جوار خودت قرار می‌دهی و به لقاء خودت میرسانی.

اللهم اجعل النور … برحمتک یا ارحم الراحمین

والسلام

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *